زندگی با شعر آغاز میشود، با شعر پایان مییابد…
در فرهنگ ما ایرانیان، شعر اهمیت بسزایی دارد. زندگی با شعر آغاز میشود. مادر برای کودک در گاهواره، لالایی میخواند و او از همان آغاز با شعر انس میگیرد و پس از مرگ نیز، آرایه مزارش، شعری میشود که برایش میسرایند. این آمیختگی فرهنگ ما با شعر و ادبیات و تأثیری که شعر بر فرهنگ و روحیات و رفتار ما میگذارد، ضرورت پرداختن به آن و پاسداری از حریم این عنصر اعجازآفرین را بیشتر روشن میسازد.
ایرانیان در حساسترین فراز تاریخ خویش، آگاهانه اسلام را برگزیدند و به برکت همین گزینش آگاهانه، دین مقدس اسلام را در مزرعه جان خود به برگ و بار نشاندند. ملت ایران از همان آغاز گرایش به اسلام، دل و اندیشه خود را به این آیین سپردند و در همه زمینهها ذوق و ظرافت و توانایی و تسلط خود را به جهان اسلام نشان دادند.
خانم پروفسور «آن ماری شیمل » ادیب، مستشرق، ایرانشناس مشهور آلمانی و استاد بهنام زبان فارسی در مورد اهمیت مقام و جایگاه رسول اکرم در زندگی و فکر مولانا و شمس و تجربههای روحانی میگوید: «برای فهمیدن فکر مولانا، باید مقام پیامبری اسلام و عالم روحانی را نیز به خوبی شناخت.» جوهره و مضمون نهفته در فرهنگ، ادب و هنر اسلامی و ایرانی که از کهنترین اعصار تاکنون در قالب زیباترین و زیبندهترین مظاهر ادبی و هنری، پیام هدفدار هستی، مسئولیت انسان، تلاش و پویایی اجتماعی و تعالی اخلاقی را منتقل کرده است، برای هر پوینده حقیقتی جذاب و زندگیبخش بوده است. خالقان این آثار با کاوشهای ژرف خود در زوایا و ظرایف عرفان اسلامی و ادب فارسی، تحقیقات و تألیفات ارزندهای بهجا گذاشتهاند. کتب مشهور ادب فارسی همچون گلستان، بوستان، مثنوی معنوی، دیوان حافظ و …، قرنها مورد توجه و جزء مواد درسی حوزههای علمیه بوده است. وجود کتیبههای متعدد حاوی اشعار فارسی و نامهای شاعران چینی فارسیسرا در مساجد و مقابر چینی، از فعالیتهای ادبی فارسی آنان طی قرنهای متمادی حکایت میکند. فارسی اولین و تنها زبان اسلامی رسمی چین بود که مورد استفاده مسلمانان آن سرزمین قرار گرفت.
مشهورترین شعرای فارسی معاصر ایران را اینجا بخوانید
پس میتوان اینطور نتیجه گرفت که در ژرفای زبان و ادب فارسی آنقدر معانی بلند و مضامین دلنشین علمی، ادبی، اخلاقی و انسانی وجود دارد که هر انسانی با اطلاع و آگاهی از آنها، خودبهخود به فارسی و ذخایر مندرج در آن دل میسپرد. اگر چنین نبود، ترجمه و تألیف هزاران کتاب و مقاله از سوی خارجیان درباره آثار جاودان و جهانی ادب فارسی مانند شاهنامه فردوسی، خمسه حکیم نظام گنجوی، گلستان و بوستان شیخ اجل، مثنوی مولانا جلالالدین بلخی، غزلیات خواجه حافظ شیرازی و رباعیات حکیم عمر خیام چهره نمیبست و هزاران ایرانشناس و ایراندوست غیر ایرانی دل و عمر بر سر شناخت، فهم، تفسیر و ترجمه این آثار ارزنده در نمیباختند.
شهریار که بود؟
سید محمدحسین بهجت تبریزی در سال ۱۲۸۵ هجری شمسی در روستای زیبای «خوشکناب» آذربایجان متولد شد.
او در خانوادهای متدین و اهل فضل پا به عرصه وجود نهاد. پدرش حاجی میرآقای خوشکنابی از وکلای فاضل و عارف روزگار خود بود که به سبب حسن کتابتش به عنوان خوشنویسی توانا مشهور گشته بود.
شهریار که دوران کودکی خود را در میان روستائیان صمیمی و خونگرم خوشکناب در کنارکوه افسونگر «حیدر بابا» گذرانده بود، همچون تصویربرداری توانا خاطرات زندگانی لطیف خود را در میان مردم مهربان و پاکطینت روستا و در حریم آن کوه سحرانگیز به ذهن سپرد.
او نخستین شعر خویش را در چهار سالگی به زبان ترکی آذربایجانی سرود. بیشک سرایش این شعر کودکانه، گواه نبوغ و قریحه شگفتانگیز او بود. شهریار شرح حال دوران کودکی خود را در اشعار آذربایجانیاش بسیار زیبا، تأثیرگذار و روان به تصویر کشیده است. طبع توانایش توانست در ابتدای دهه ۳۰ شمسی و در دوران میانسالی اثری بدیع و عظیم را بهنام «حیدربابایه سلام» به زبان مادریش بیافریند.
شهریار در سنین خردی با قرآن مجید و دیوان حافظ آشنا شد و این آشنایی، آغاز پیوند عمیق روح او با مفاهیم آیات قرآن و کلام حافظ بود. او پس از تحصیل در مکتبخانه روستا و تکمیل آن در تبریز، در سال ۱۳۰۰ به اصرار پدر به تهران رفت و در مدرسه دارالفنون به تحصیلات متوسطه ادامه داد. سه سال بعد وارد مدرسه طب شد، ولی به سبب پیشامدهاى عاشقانه، آخرین سال پزشکی را که با روحیه حساس او چندان سازگار نبود، نیمهتمام رها کرد. پس از آن، در بانک کشاورزی به خدمت دولت درآمد و در کنار آن، به شعر هم میپرداخت. شهریار مدتی در خراسان و تهران روزگار گذراند و سپس به زادگاهش تبریز بازگشت و در این شهر ماندگار شد. در ایام جوانی و تحصیل گرفتار عشق نافرجامی گشت.
شهریار شاعری جامعالشرایط است
استاد شهریار محبوبیتش را مدیون جامعالشرایط بودنش است، چنانکه گفته میشود فلان مجتهد در میان دیگر علما جامعالشرایط است، شهریار نیز در بین شعرا از این ویژگی خاص برخوردار است.
در بحث قدرت شعری، شاعران دیگری نیز هستند که در سطح شهریار شعر سروده باشند، اما آنها در طول زندگی سوابق سیاسی از قبیل تودهای بودن، وطنفروشی یا تأثیرپذیری از فرهنگ غرب داشتهاند که خوشایند نیست. همچنین از نظر دینداری در درجه پایینی قرار دارند، به طوری که بدون اغراق میتوان گفت هیچ شاعری در دینمداری به پای شهریار نمیرسد.
سیر تحول زندگی شهریار نیز او را به اعجوبهای بیهمتا تبدیل کرده است که با غواصی در امواج پرفراز و نشیب این شاعر بزرگ سیر مراحل سلوک عارفان برای انسان تجلی مییابد، چون شهریار در عنفوان جوانی عاشق دختری به نام ثریا شده و دل در گروی این عشق مجازی مینهد، اما با ناکامی در این عشق زمینی و پاکدامنی این شاعر جوان شوریده حال، عشق حقیقی در جان و دل شهریار جوانه زده و حال و روزش را چنان دگرگون میکند که رویای صادقه برایش محقق میشود؛ چنانچه خود اذعان میکند که «من پنج بت در درون خویش داشتم که با شکستن و به خاک سپردن آنها خدای متعال در قلبم جلوه کرد.»
شهریار دایرهالمعارف فرهنگ تشیع است
دیوان شهریار دایرهالمعارف فرهنگ تشیع است و خدمتی که شهریار به عالم شیعه کرده، بعد از دوران صفویه بینظیر است.
ذوق سرشار و شاعرانگی مادرزادی در روح شهریار موج میزند؛ به طوری که خود استاد در یک شعر آذری تأکید میکند که شاعر باید مادرزادی شاعر زاده شود!
«شاعر اولا بیلمزسن، آنا دوغماسا شاعر، مس سن، آبالام، هر ساری کوینک قیزیل اولماز»
شهریار یک تنه پاسدار و پاسبان قالبهای شعر فارسی بوده است
در دوران زندگی شهریار شعر از نظر تکنیک با دگرگونیها و آفتهایی همراه بوده، چون در این دوران بود که نیما یوشیج ظهور کرد و شعر نو را ساخت؛ بنابراین شعر اصیل و سنتی در این زمان از صلابت خود افتاد و گاهی کلمات هجو و مبتذل نیز وارد ساحت شعر شد. باید گفت که نیما در بسیاری از موارد وزن و ردیف شعری را بیشتر رعایت کرده است، اما شاگردان او بعد از او این اصول را نیز رعایت نکرده و شعر را بیشتر درقالب نثر هدایت کردند.
شهریار در این وانفسای نیستی و پوچی، از لحاظ مفهوم، معارف اسلامی را وارد شعر فارسی کرده و با این مرهم شفابخش در برابر ناامیدیها ایستاد، از لحاظ تکنیک نیز او در این عصر پاسدار و پاسبان ادبیات فارسی بوده که قوالب شعر فارسی را یک تنه حفظ کرده تا نفس بکشد و زنده بماند و در هجوم شعر نو از بین نرود. چراکه تنها آثار شهریار است که در این روزگار برجای مانده و نگذاشته که شعر فارسی رو به سستی بگراید.
شهریار در این دوران خفقان و ناامیدی به قرآن استعانت میکند و راه نجات را در تمسک به آموزههای الهی قرآن، رسول اکرم(ص) و سیره ائمه اطهار(ع) میداند، این متفکر بزرگ قرن معاصر در لابهلای تمام این زشتیها و پلیدیها با خط زیبای خویش قرآن را خطاطی میکند و به هرشکلی مردم را به تمسک جستن از قرآن فرامیخواند.
روح پاک این شاعر آزاده، در بامداد ۲۷ شهریور ۱۳۶۷، به سوی بارگاه پروردگارش پر کشید. بیشک، شعرهای او و آهنگ صدای گیرایش که همراه با موضوعات تغییر میکرد، شنونده را کاملا دگرگون میساخت. چهره آرام او، همچنان در خاطر همه مردم این مرز و بوم، زنده و جاوید خواهد ماند.
برای ما شعـرا نـیـست مـردنی در کـار کـه شعـرا را ابـدیـت نوشـتهاند شعـار
آری با همه این تفاسیر باید به حق روز شعر و ادب پارسی را با نام شهریار بزرگ کرد. اگر او نبود غزل فارسی تحولی نمییافت و از جریان پویایی که امروزه با عنوان «غزل نو» به حیات خود ادامه میدهد، خبری نبود.
در پایان برای شادی روحش یکی از شعرهای او را با هم زمزمه میکنیم:
ای غنچه خندان چرا خون در دل ما میکنی
خاری به خود میبندی و ما را ز سر وا میکنی
از تیر کجتابی تو آخر کمان شد قامتم
کاخت نگون باد ای فلک با ما چه بد تا میکنی
ای شمع رقصان با نسیم آتش مزن پروانه را
با دوست هم رحمی چو با دشمن مدارا میکنی
با چون منی نازکخیال ابرو کشیدن از ملال
زشت است ای وحشی غزال اما چه زیبا میکنی
امروز ما بیچارگان امید فردائیش نیست
این دانی و با ما هنوز امروز و فردا میکنی
ای غم بگو از دست تو آخر کجا باید شدن
در گوشه میخانه هم ما را تو پیدا میکنی
ما شهریارا بلبلان دیدیم بر طرف چمن
شورافکن و شیرینسخن اما تو غوغا میکنی
خرید «آثار فاخر پارسی» از گاج مارکتCopyRight Original Article منبع اصلی و رعایت قانون کپی رایت