با کسی دوست شو که کتاب بخواند. کسی که پولش را به جای هر چیز دیگری، خرج کتاب کند.
دوستی که در سوگ گُل ممدِ کلیدر گریسته باشد.
کسی که همسایه های احمد محمود را بخواهد که بخواند.
دوستی که جای خالی سلوچ، کافه پیانو ، عزاداران بَیَل را بخواند.
کسی که سولمازِ آتش بدون دود را تا خانه بخت همراهی کرده،
بامدادِ خمار و شوهر آهو خانم را بخواند و سمفونی مردگانِ معروفی را با دل و جان گوش کند.
کسی که تنگسیر، چشمهایش بزرگ علوی و سووشون سیمین دانشور را نظاره کند.
مدیر مدرسه اش جلال آل احمد باشد و داستان یک شهر را از زبان احمد محمود شنیده باشد.
با کسی دوست شو که کارتِ کتابخانهاش از کارت عابر بانکِ والدینش برایش ارزشمندتر باشد.
تشخیص اش سخت نیست، حتماً همیشه در کیفش کتابی برای خواندن هست و از آخرین کتابهایی که وارد بازار نشر شدهاند، حرف می زند. کسی که وقتش بجای متر کردن خیابانها، در کتابخانهها و کتابفروشیها بگذرد.
کسی که یک غزل حافظ زنده اش کند و برای تماشایِ سرو سیمین سعدی سرش را بر باد بدهد و با دوبیتی های خیام دلش روشن شود.
کسی که سوار بر شبدیزِ خسرو همراه با لیلی و مجنون به جشن شیرین و فرهادِ نظامی برود.
با کسی دوست شو که بر داغ سهراب جوانمرگ گریسته و رستم شاهنامه را بر جومونگ تلویزیون ترجیح دهد.
کسی که در جستجوی خورشید شمس همراه با مولانا از بلخ تا قونیه سفر کرده …
با جوانی دوست شو که فریاد آی آدم های نیما را شنیده و آیدا را در آیینه شاملو دیده باشد.
کسی که آرش کمانگیرِ سیاوش کسرایی را به رویِ خار و خاراسنگ خوانده و در یک شب مهتابی با مشیری باز از آن کوچه گذشته و اشکی در گذرگاه تاریخ ریخته باشد.
کسی که سوار بر اسب سپید وحشی منوچهر آتشی از کوچه باغ های نیشابور شفیعی کدکنی گذشته تا به سرای بی کسیِ ابتهاج برسد…
با کسی دوست شو که در سرمای زمستانِ اخوان با قاصدک، نرم و آهسته به سراغ سهراب سپهری رفته باشد و تا شقایق هست زندگی کند…
با کسی دوست شو که در موبایلش بجای صد نوع بازی، صد کتاب صوتی باشد و اگر جایی به انتظار نشست، انتظارش را با صد سال تنهایی مارکز پُر کند و با بیگانه آلبر کامو، بیگانه نباشد…
فردی که شرم را در نگاه خود جستجو می کند.
با کسی که بداند راه موفقیت ، با شکست سنگفرش شده و با هر شکست، محکمتر از قبل کنارت می ماند.
کسی که آرزو نکند مشکلاتش آسان شوند، بلکه تلاش کند که توانش افزونی یابد.
کسی که حتی در اوج اندوه ، تبسم را فراموش نکند و کلامش تسکینی باشد برای دوزخیان روی زمین.
اگر با کسی دوست شدی که اهل خواندن بود، کنارش باش.
لازم نیست دوستِ تو
شاگرد اول کلاس باشد.
کافیست فقط کتابخوان باشد.
چون کسی که کتابخوان است یک روز
درس خوان هم می شود، اما خیلی از درس خوان ها هرگز کتابخوان نخواهند شد.
با کسی دوست شو که بوی کتاب بدهد.
کسی که عطر و ادکلنش بویِ خوش
کتاب باشد.
بوی
خوشِ
کتاب…
خرید «کتاب» از گاج مارکتCopyRight Original Article منبع اصلی و رعایت قانون کپی رایت