کتاب ملت عشق، چهل قانون عشق و یا عشق همگی نام ترجمههای مختلف مشهورترین کتاب الیف شافاک (شفق) است؛ کتابی که مدتهاست در میان پرفروشهای بازار کتاب ایران دیده میشود و بخشهایی از آن در فضای مجازی دست به دست میشود.
خلاصه کتاب عشق (ملت عشق)
این کتاب که سر و صدای زیادی در کشورهای مختلف به پا کرده است، با داستان زندگی زنی به نام اللا روبینشتاین که در آستانه چهل سالگی قرار دارد، شروع میشود. زنی که سالهاست عادتها، نیازها و سلیقهاش تغییر نکرده و روزهایش روی خط مستقیم، یکنواخت، منظم و عادی میگذرد. شوهرش دیوید، دندانپزشک مشهوریست. آنها با سه فرزندشان در خانهای بزرگ در آمریکا زندگی میکنند.
تمام زندگی اللا در رسیدگی به فرزندان و سر و سامان دادن امور خانه خلاصه میشود و عشق خیلی وقت است که در فهرست اولویتهایش آن پایینها جا مانده است.
با اینکه اللا وضع مالی خوبی دارد، اما از زندگی خود راضی نیست به خصوص بعد از اینکه متوجه میشود همسرش به او خیانت کرده است.
در گذران همین روزهای تکراری و زندگی خستهکننده است که در یک انتشارات، دستیار ویراستار میشود و مطالعه رمانی به نام ملت عشق را که توسط نویسندهای ناشناس به نام عزیز زاهارا نوشته شده، شروع میکند. در حین خواندن این کتاب متوجه میشود که خودش هم تاکنون عشق را تجربه نکرده و به این فکر میکند که دیگر زمان عاشق شدن برای او گذشته است.
از زمانی که اللا خواندن کتاب ملت عشق را شروع میکند، بخش دیگری از داستان که به زندگی شمس و مولانا میپردازد، آغاز میشود و موازی داستان زندگی اللا ادامه پیدا میکند. در واقع داستان در دو زمان به جلو برده میشود، سال ۶۳۹ هجری و دیگری سال ۲۰۰۸ میلادی.
این رمان نه کتابی است کاملا تاریخی و نه رمانی کاملا عاشقانه؛ شافاک با ظرافتهای نویسندگی خود این دو را به زیبایی با یکدیگر پیوند زده است.
روند داستان و بهخصوص آنچه که میان شمس و مولانا اتفاق میافتد بیش از آنکه از زبان خود این دو شخصیت گفته شود، از سوی کسانی که با شمس و مولانا برخورد داشتهاند، روایت میشود. این سبک ویژه نگارش الیف شافاک باعث شده تا داستان بیست راوی پیدا کند و به جذابیت رمان بیفزاید. نویسنده بیشتر به تفسیری عوامگرایانه از تصوف میپردازد و مقدمهای قابل درک و قوی از اندیشههای تصوف ارائه میدهد.
در این کتاب از تصوف و صوفیگری، از ارتباط بین شمس و مولانا و تأثیر شگرف شمس بر مولانا و از چهل قانون عشق گفته میشود، اما موضوع و محوریت اصلی کتاب پرداختن به عشق است.
«روزی میرسد که عشق گریبان همه را میگیرد.»
زندگی اللا هنگام خواندن این رمان، تحت تأثیر قرار میگیرد و متحول میشود. اللا پس از مدتی کنجکاو میشود تا از زندگی نویسنده کتاب ملت عشق بیشتر بداند و از این رو مکاتبه ایمیلی با عزیز زاهارا را آغاز میکند. اللا پس از مدتی متوجه میشود که اثری که عزیز بر او داشته مانند اثرات شمس بر مولاناست، زندگی او زیر و رو شده و روحی تازه در زندگی او دمیده شده است.
«به جای مقاومت در برابر تغییراتی که خدا برایت رقم زده است، تسلیم شو. بگذار زندگی با تو جریان یابد، نه بی تو. نگران این نباش که زندگیات زیر و رو شود. از کجا معلوم زیر زندگیات بهتر از رویش نباشد.»
عزیز نیز یک صوفی است و نگاه متفاوت و خاصی به زندگی دارد، دائما در سفر است و پایبند هیچچیزی نیست؛ یعنی شخصیتی درست مقابل شخصیت اللا. اللا مدتی پس از مکاتبات به شکلی غیرمنتظره عاشق میشود، عاشق مردی که حتی فکرش را هم نمیکرد. عشق یکباره از غیب مثل تکه سنگی در برکه راکد زندگیاش میافتد و آن را زیر و رو میکند.
«عشق سفر است. مسافر این سفر چه بخواهد چه نخواهد، از سر تا پا عوض میشود. کسی نیست که رهرو این راه شود و تغییر نکند.»
بخش پایانی داستان که ریتم تندی دارد و انتهای داستان طبق آنچه که خواننده پیشبینی میکند، تمام میشود.
چرا کتاب عشق را بخوانیم؟
این کتاب برای آنان نوشته شده است که جای عشق در زندگیشان خالی است، کسانی که به شمس تبریزی و مولانا علاقه دارند و دوست دارند از ارتباط مرموز این دو شخصیت برجسته بیشتر بدانند. این کتاب به شما کمک میکند تا از زاویه دیگری به عشق نگاه کنید، عقیده شما را در مورد خدا تغییر میدهد و باعث میشود تا در مکانهای خیلی غیرمنتظره بهدنبال خدا بگردید.
معرفی کتاب نام من سرخ؛ رمان برنده جایزه نوبل ادبیات را اینجا بخوانید.
کتاب عشق (ملت عشق) به روایت اعداد
- ۴۰ عدد مقدسی در تصوف است. در این کتاب در مورد سن اللا و ۴۰ قانون عشق که از زبان شمس تبریزی روایت میشود، استفاده شده است.
- این کتاب اولین بار سال ۲۰۰۹ همزمان به ۲ زبان ترکی و انگلیسی منتشر شد.
- این کتاب در ترکیه بیش از ۵۰۰ نوبت به چاپ رسید و عنوان پرفروشترین کتاب در تمام تاریخ ترکیه را به خود اختصاص داد.
- این کتاب در ایران نیز بیش از ۵۰ نوبت تجدید چاپ شده است.
- این کتاب به ۳ نام مختلف چاپ شده است: عشق (در ترکیه و ایران) ، ۴۰ قانون عشق (به زبان انگلیسی) و ملت عشق (در ایران)
خوانش بخشی از کتاب ملت عشق با صدای مهسا جباری
(ملت) عشق و الیف شافاک (شفق)
الیف شافاک در سال ۱۹۷۱ در استراسبورگ فرانسه به دنیا آمد. دوران کودکی و نوجوانیاش در آنکارا، مادرید، عمان، کلن، استانبول، بوستون، میشیگان و آریزونا گذشت. الیف شافاک مقالاتش را حول موضوعاتی مانند زنان، هویت، انشقاق فرهنگی و زبان و ادبیات گرد آورده است.
گفته میشود که به زودی میتواند با نویسنده مطرح بینالمللی، پائلو کوئیلو رقابت کند.
کتاب عشق توانست نامزد جایزه بینالمللی ادبی دوبلین (IMPAC) شود؛ این جایزه یکی از معتبرترین جوایز ادبی دنیا محسوب میشود.
در بخشی از متن پشت جلد کتاب از زبان نویسنده آمده است: «خیلی وقت پیش بود. به دلم افتاد رمانی بنویسم. ملت عشق. جرأت نکردم بنویسمش. زبانم لال شد، نوک قلمم کور. کفش آهنی پایم کردم. دنیا را گشتم. آدمهایی شناختم، قصههایی جمع کردم. چندین بهار از آن زمان گذشته. کفشهای آهنی سوراخ شده؛ من اما هنوز خامم، هنوز هم در عشق همچو کودکان ناشی.»
بخشهایی از کتاب
«عمری که بیعشق بگذرد، بیهوده گذشته. نپرس که آیا باید در پی عشق الهی باشم یا عشق زمینی یا عشق آسمانی یا عشق جسمانی؟ از تفاوتها تفاوت میزاید. حال آنکه به هیچ متمم و صفتی نیاز ندارد عشق. خود به تنهایی دنیایی است عشق. یا درست در میانش هستی، در آتشش، یا بیرونش هستی، در حسرتش.»
«باد نیاورده است مرا که باد ببردم از زندگیات…»
«عاشق حقیقی خدا وارد میخانه که بشود، آنجا برایش نمازخانه میشود. اما آدم دائمالخمر وارد نمازخانه هم که بشود، آنجا برایش میخانه میشود. در این دنیا هر کاری که بکنیم، مهم نیتمان است، نه صورتمان.»
«کیمیای عقل با کیمیای عشق فرق دارد. عقل محتاط است. ترسان و لرزان گام بر میدارد. با خودش میگوید: «مراقب باش آسیبی نبینی.» اما مگر عشق اینطور است؟ تنها چیزی که عشق میگوید این است: «خودت را رها کن. بگذار برود!» عقل به آسانی خراب نمیشود. عشق اما خودش را ویران میکند. گنجها و خزانهها هم در دل ویرانهها یافت میشود، پس هرچه هست در دل خراب است.»
«سنگی را اگر به رودخانهای بیندازی، چندان تأثیری ندارد. سطح آب اندکی میشکافد و کمی موج بر میدارد. صدای نامحسوس “تاپ” میآید، اما همین صدا هم در هیاهوی آب و موج هایش گم میشود. همین و بس. اما اگر همان سنگ را به برکهای بیندازی… تأثیرش بسیار ماندگارتر و عمیقتر است. همان سنگ، همان سنگ کوچک، آب های راکد را به تلاطم در میآورد. در جایی که سنگ به سطح آب خورده ابتدا حلقهای پدیدار می شود؛ حلقه جوانه میدهد، جوانه شکوفه میدهد، باز میشود و باز می شود، لایه به لایه. سنگی کوچک در چشم به هم زدنی چه ها که نمیکند. در تمام سطح آب پخش میشود و در لحظهای میبینی که همهجا را فرا گرفته. دایرهها، دایرهها را میزایند تا زمانی که آخرین دایره به ساحل بخورد و محو شود.»
«ساعتی دقیقتر از ساعت خدا نیست. آن قدر دقیق است که در سایهاش همهچیز سر موقعش اتفاق میافتد. نه یک ثانیه زودتر، نه یک ثانیه دیرتر. برای هر انسانی یک زمان عاشق شدن هست، یک زمان مردن.»
مادامی که در اسلام رتبه وجود ندارد، همه حق دارند از راهی که میدانند به خدا برسند.»
خرید کتابهای «الیف شافاک» از گاج مارکت