مکتب امام حسین(ع) مکتب بصیرت است. مکتب ایمان، یقین و تعهد است. این مکتب تحمل مسئولیت و فرار نکردن از قبول آن است. آری مکتب حسین تحمل تبعات ناشی از قبول مسئولیت، جانفشانی در راه خداوند، راه دین و امت رسول الله است.
فریاد «یا حسین» و «یا عباس» که مانند رود، از مسیرهای متعدد به بینالحرمین میریزد، در اینجا با لهجههای مختلف به آسمان میرسد. از امروز کربلا در میان لهجهها و زبانهای مختلف شیعیانی که از کشورهای دور و نزدیک خود را به تکرار تاریخی یک حماسه رساندهاند، غرق شده و تنها صدای مشترک این جماعت سیاهپوش، آه است و اشک و فغان.
حال و هوای کربلا؛ زمین و آسمانش بوی حسین میدهد.
گرمای هوا در کربلا بیداد میکند، موکبهای فراوانی که احسان و بخشش بذل میکنند، تشنگی را از تن زائران میگیرند، اما داغ یادآوری تشنهلبی یاران حسین را همچنان یادآورند. هوا گرم است تشنگی به زائران رو میکند و فریاد عطشان عطشان تا خود بینالحرمین جاری میشود.
بینالحرمین در تسخیر سیاهپوشانی است که با زبان خودشان، حسین و عباس را فریاد میزنند. هندیها، پاکستانیها، عربها، ایرانیها و اقوام مختلف دیگر هرکدامشان گوشهای را قرق کردهاند و نوحه میخوانند. بینالحرمین غرق در حزن و اندوه است؛ حزنی که هرچه به ظهر عاشورا نزدیکتر میشویم، سیاهی بیشتری میگیرد و دلها را منقلب میکند.
ورودیهای کربلا، حتی در روز تاسوعای حسینی هم برای لحظهای مجال نفس کشیدن ندارند، از بسیاری زائرانی که هنوز و هنوز رهسپار حرم حبیبشان هستند و اشک به سوغات آوردهاند. نمادها در کربلا سخن میگویند. این روزها نمادها به جای واژهها سخن میگویند که کلام را یارای رساندن بار اندوه نیست.گهوارههای متعددی که در خیابانهای کربلا روی دستها آرامآرام تکانتکان میخورد، از مادران اشک میگیرد و سمت بینالحرمین راهی میشود و درون تو را آشوب میکند که به کدامین گناه، کشته شدی.
۵ کتابی که باید در محرم بخوانید.
شیون سوزناک و حزینی که یک لحظه حنجرهها را رها نمیکند، خودش را با همان قوت به شب میرساند. در سراسر بینالحرمین و کوچهپسکوچههای کربلا، فریاد نام حسین به آسمان میرسد و اندوه، خواب را در چشمان اندوهگین میشکند.
«خواب در چشم ترم میشکند.»
شمشیرها بار دیگر به بینالحرمین میرود، شمشیرهای آختهای که دیر از نیام بیرون آمدهاند و در دل تاریکی، نوری به ناگهان پخش میشود در کوچهها و صوت محزون عربی. مشعلها در کوچههای کربلا به راه افتادهاند و جماعتی از سیاهپوشان، این مشعلها را همراهی میکنند. اینجا نمادها حرف میزنند و گرما هم خود را روی همه این نمادها پهن کرده است و کوتاه هم نمیآید. تشنگی اشکها را مضاعف میکند و فریادها را. در میان تمام صداهای حزنی که کربلا را گرفته، صدای حماسه هم خودش را فریاد میزند، صدای شمشیرهایی که در هر گوشه و کنار، تیزشان میکنند تا غفلت و ترس تاریخی اجدادشان را شرمسار در نمادها جبران کنند. و مشکهای فرسوده و گلآلود آب که تیرهای تشنهلبچشان به آن چسبیدهاند ” که تشنه از تب، نیمه شبان، به شیر آب” و فریاد و شیون نام عباس در مواجهه با این تصویر، سیاهی خودش را روی پوست کربلا میکشد، اما این روزها شهر خواب ندارد، مشعلگردانها راه را بر تاریکی شهر بستهاند و خواب را در چشمهای غمزده شکستهاند؛ اینجا همه منتظر روز بزرگ، به غم نشستهاند.
سوگواران در میان سوگواران و به رسم و زبان خودشان نهایت اندوه را به نمایش میگذارند. آه کعبه عشق این روزها عزادار شده است.
نام حسین، نام زینب، نام عباس و نام قهرمانان کربلا بلندترین فریادی است که آسمان کربلا را به لرزه انداخته است: باز زمین و آسمان بوی حسین میدهد.