«هیچوقت نشنیدهاید ورزشکارى در حادثهاى خطرناک حس بویایىاش را از دست بدهد. اگر کائنات تصمیم بگیرد به ما انسانها درس عبرتانگیزی بدهد، مثل روز روشن است که ورزشکار باید پایش را از دست بدهد، فیلسوف عقلش را، نقاش چشمش را، آهنگساز گوشش و آشپز زبانش را. درس من؟ من آزادیام را از دست دادم و اسیر زندانی عجیب شدم..»
پاراگراف بالا، اولین جملات نخستین کتاب نویسنده استرالیایی «استیو تولتز» است و برخی منتقدان بزرگ دنیا، این پاراگراف را جز بهترین آغاز رمانهای معاصر دانستهاند.
کتاب «جزء از کل» کتابى است که بىشک از همان صفحات اول شما را به شدت جذب کرده و متوجه خواهید شد که با یک اثر متفاوت و بىرقیب روبهرو هستید.
پیمان خاکسار، مترجم این اثر در مقدمه مترجم آورده است: «خواندن جزء از کل تجربه ای غریب و منحصر به فرد است. در هر صفحهاش جملهای وجود دارد که میتوانید آن را نقل قول کنید. کاوشی است ژرف در اعماق روح انسان و ماهیت تمدن. سفر در دنیایی است که نمونه اش را کمتر دیده اید. رمانی عمیق و پرماجرا و فلسفی که ماهها اسیرتان می کند. به نظرم تمام تعاریفی که از کتاب شده نابسندهاند.»
موضوع کتاب جز از کل
داستان کتاب حول محور یک خانواده استرالیایى است؛ کشورى که اگر تا به حال درباره آن اطلاع چندانى نداشتهاید، با همین کتاب بسیارى چیزها از تاریخ و فرهنگ آن خواهید آموخت.
قصه از زبان پسرى به نام جسپر دین روایت میشود که در حال روایت قصه زندگى خود در زندان است. جسپر، سرنوشت خود را نفرین خانوادگى میداند و به همین ترتیب شما را با خود به کودکىهاى پدرش، مارتین دین میبرد. مارتین که کودکى با جثه ضعیف و اولین فرزند زنى بیوه بوده، سرنوشتش بسیار تحت تأثیر برادر ناتنىاش، (که بر حسب اتفاق بسیار موفق و محبوب بوده است، حتى زمانى که تبدیل به یک مجرم میشود)، قرار میگیرد.
ضعف جسمى مارتین باعث میشود تا بیشتر از آنکه مثل پسربچههاى دیگر در بیرون باشد و دوستهاى زیادى دور و اطرافش باشند، سرگرم کتابها، بهخصوص کتابهاى فلسفى شود، با وجود آنکه از فلسفه متنفر است! بخش اول کتاب تعریف تمام داستان زندگى مارتین، ازدواجش، به دنیا آمدن جسپر، خروج از استرالیا و بازگشت به آن از دریچه نگاه جسپر (بر طبق آنچه از پدرش و دیگران شنیده یا در دفتر خاطراتش خوانده) مىشود.
جسپر پسرى دوستداشتنى و با احساس است که با وجود تربیت و خلق و خوى عجیب پدرش، بسیار با ملاحظه و عاقل بار آمده و در بسیارى مواقع به نظر میرسد اشتباهات پدرش را جبران میکند.
در بخش دوم کتاب، خواننده همه چیز را از نگاه مارتین میبیند و پاسخ بسیارى از سوالات خود را پیدا میکند.
باید اشاره کنیم که در داستان اتفاقاتی میافتد که کاملا غیر قابل پیشبینی هستند و حتی تصور اتفاق افتادنشان هم در ذهنتان نمیگنجد. بنابراین به این دلیل که با توضیح بیشتر داستان، ممکن است قصه لو برود و لذت خواندن و غافلگیری هنگام مطالعه را برای شما کم کند، از آوردن آن خودداری میکنیم.
هر دو بخش کتاب به یک میزان جذاب و شگفتانگیز است. جملات فلسفى عمیق مارتین، وقایع نسبتا عجیب و باورنکردنى داستان و پایان غیرمنتظره کتاب همگى کمک میکند تا چهارچوبى متفاوت از معناى مفاهیمى چون عشق، زندگى، خانواده، ملیت و مهمتر از همه مرگ در ذهنتان نقش ببندد.
عمده جملاتی که زمینه فلسفی دارند، نظرات فلسفی و در واقع جهانبینی نویسنده هستند که از زبان شخصیتهای داستان روایت میشوند.
شاید بتوان به جرأت ادعا کرد که مفهوم محورى کتاب مرگ و به طور دقیقتر، ترس از مرگ است. بزرگترین ترس مارتین دین در زندگیاش، مرگ است؛ مرگى که از همان ابتداى زندگى وى و در هنگام کودکىاش همراه وى بوده و در قالب متفاوتى برایش نمودار گشته و موجب خلق و خوى مالیخولیایى و نهیلیستى او شده است. اما نکته تعجبآور این است که شما به تدریج عاشق همین منفىبافىهاى مارتین میشوید و هر از چند گاهى پس از پایان کتاب به آن برگشته و بسیارى از جملاتش را مرور میکنید و لبخند میزنید!
استیو تولتز برای نوشتن این اثر پنج سال زمان صرف کرده است، درحالیکه پیش از نوشتن ایده خود تصور میکرد این کار بیش از یک سال به طول نیانجامد.
تولتز هنگام نوشتن جز از کل تحت تاثیر لویی فردینان سلین، جان فانته، وودی آلن، توماس برناد و ریموند چندلر بوده است.
علیالرغم اینکه این اثر اولین کتاب این نویسنده استرالیایی است، یکی از بزرگترین رمانهای تاریخ استرالیا به شمار میآید. این کتاب که توجه دنیا را به خود جلب کرد، در همان سال انتشار نامزد دریافت جایزه بوکر شد و همچنین جایزه NSW Premier سال ۲۰۰۹ را نیز ازآن خود کرد.
درباره این کتاب چه گفتهاند؟
«داستانی ارزشمند از یک پدر و پسر، آکنده از حوادث، شوخ طبعی، و با شخصیت هایی که یادآور سبک نویسندگی چالز دیکنز و جان ایروینگ هستند.» ( لس آنجلس تایمز )
«موفقیتی عظیم و آغازی بر یک استعداد بزرگ در کمدی» ( ساندی تایمز )
«یکی از بهترین کتابهایی که در زندگیام خواندهام. شما تمام عمرتان فرصت دارید رمان اولتان را بنویسید، ولی، خدای من، جزء از کل کاری کرده که بیشتر نویسندهها تا پایان عمرشان هم قادر به انجامش نیستند… اکتشافی بیاندازه اعتیادآور در اعماق روح انسان و شاید یکی از درخشانترین و طنزآمیزترین رمانهای پستمدرنی که من شانس خواندنشان را داشتهام… استیو تولتز یک شاهکار نوشته، یک رمان اول فوقالعاده که به ما یادآوری میکند ادبیات تا چه حد میتواند خوب باشد.» ( اِینت آیت کول نیوز )
«جزء از کل از نادر کتابهای حجیمی است که به نهایت ارزش خواندن دارند… داستان در میانه شورشی در زندان آغاز و در یک هواپیما تمام میشود و حتی یک صحنه فراموششدنی در این بین وجود ندارد… کمدی سیاه و جذابی که هیچ چارهای جز پا گذاشتن به دنیای یخزدهاش ندارید.» ( اسکوایر )
چرا این کتاب را بخوانیم؟
اگر از آن دسته افرادی هستید، که بخشهای خواندنی کتابی را که میخوانید در صفحات خود به اشتراک میگذارید، این کتاب تماما سرشار از جملات و گفتوگوهایی است که دلتان میخواهد لذت خواندنش را با دیگران به اشتراک بگذارید.
این کتاب رمانی روان و دوست داشتنی با زمینههای پلیسی، معمایی، به شدت فلسفی و در عین حال با زباین طنزآلود، پرماجرا و هیجانی و البته نفسگیر است! دیگر از یک رمان چه میخواهید؟ این کتاب که نمره ۴.۰۹ را از طرف خوانندگان گودریدز دریافت کرده است، قطعا میتواند یکی از بهترین کتابهایی باشد که تابهحال خواندهاید.
«جزء از کل» کتابى است که هر توصیفى برایش نابسنده است، کتابى که هر خوانندهاى با آن ارتباط برقرار میکند و بر خلاف حجم سنگین صفحاتش، آن را به سرعت به اتمام میرساند. کتابى که میشود بارها و بارها خواند و از آن لذت برد.
بخشهایی از کتاب جز از کل
بابا پرسید: «میخوای یه چیزی راجع به عشق بخونی؟»
«نه، میخوام تجربهش کنم.»
«مشکل من این است که نمی توانم خودم را در یک جمله خلاصه کنم. تمام چیزی که می دانم این است که چه کسی نیستم. همچنین متوجه شده ام که بین بیشتر مردم توافقی ضمنی وجود دارد تا خود را با محیط پیرامون شان هماهنگ کنند. من همیشه این نیاز را حس کرده ام که علیه محیطم طغیان کنم. برای همین است که وقتی سینما می روم و پرده تاریک میشود با تمام وجود دلم می خواهد یک کتاب باز کنم و بخوانم. خوشبختانه همیشه یک چراغ قوه جیبی همراهم هست.»
«وقتی بچه هستی، مدام از تو میپرسند: «حالا فرض کنیم همه مردم خودشون رو انداختن توی چاه. تو هم باید این کار رو بکنی؟».
وقتی بزرگ میشی ماجرا فرق میکنه. آدمها بهت میگن: آهای. همه داران میپرن تو چاه. تو چرا نمیپری؟»
این کتاب در ۶۵۶ صفحه و توسط نشر چشمه به چاپ رسیده و تاکنون سی و هفت نوبت تجدید چاپ شده است.